خلاصه داستان خاطرات یک سرباز
در خانواده ای زن از حضور پدر شوهرش و زندگی کردن با آنها ناراحت است و او را برای خود سر بار می داند. زن به همین بهانه ، دائما” از همسرش پول و امکانات بیشتری می خواهد. پدر مرد که از این جریانات آگاه شده ، بسیار ناراحت می شود و آنها را ترک کرده و به تهران مهاجرت می کند. در تهران با واسطه آشنای قدیمی اش ، عشق قدیمی خود را می یابد و …