سال تولید : ۱۳۶۸
خلاصه داستان زیر بامهای شهر
اسد دادوند و نامزدش، شکوه تکاوندی، قرار گذاشته اند که پس از یافتن خانه ای اجاره ای ازدواج کنند. اسد پس از مدتی تلاش به کمک برادرش، امین، خانه ای پیدا می کنند که در اجاره ی مرد عیالواری است به نام گلدوست. گلدوست، که وضع مالی مناسبی ندارد، قادر نیست خانه ی جدیدی پیدا کند. او عاقبت پس از کش مکش های فراوان و طرح دوستی با اسد خانه را تخلیه می کند و به کمک همسر و فرزندانش تصمیم می گیرد آلونکی در حلبی آباد حاشیه ی شهر بسازد. او در شب ازدواج اسد و شکوه به آن دو اطلاع داده که به زادگاهش شیراز بازگشته است.